معرفی وبلاگ های برتر

اینجا بهترین وبلاگها از همه سرویس ها معرفی می شوند

معرفی وبلاگ های برتر

اینجا بهترین وبلاگها از همه سرویس ها معرفی می شوند

عمو سیبیلوو

معرفی یک وبلاگ دیگر
این وبلاگ بنا به 2 دلیل معرفی می کنم:
دلیل اول رو می تونید در پست جدید این وبلاگ بخونید:

"جوانی سرطان داره و نیاز به کمک داره دوستانی که توانایی این رو دارند که به این جوان کمک کنند حتما در قسمت نظرات پیام بزارن . ممنون"
دلیل دوم هم اینه که این وبلاگ نویس جزو قدیمی های بلاگ اسکای می باشد. و بیشتر به نوشتن خاطرات روزانه ی خود می پردازد. در زیر چند خط از خاطرات این ومعمار بزرگ رو می خوانیم:

"اتاق کنفرانس تاریک بود و پوروژکسیون گذاشته بودند و داشتند کارهای آندو رو نقد می کردند , من دیر رسیده بودم و چند تا سخنرانی رو از دست داده بودم , سخنرانی دکتر پناهی و دکتر زنده دل ..."  
آدرس وبلاگ هم که:

http://amosibilo.blogsky.com

اگر مطمئنید وبلاگتون، وبلاگی است که لایق برتر بودن رو داره نظر بدید مطمئن باشید من چک می کنم.

 

لطفاً گوسفند نباشید!!!...

معرفی چهارمین وبلاگ برتر

توضیحات وبلاگ: تقدیم به عزیزانی که نمی خواهند گوسفند باقی بمانند.
در قسمتی از این وبلاگ می خوانیم:
هدفمند بودن و جهت دار اندیشه کردن چیست؟
تصور کنید به رستورانی می روید . پیشخدمت می پرسد چی میل میکنید ؟ اگر بگویید نمی دانم چه می شود؟ پیشخدمت فکر میکند شما یا جاهلید یا غافل و عذر شما را می خواهد . پیشخدمت زندگی نیز با ما اینگونه رفتار میکند . اگر دارای ایده و تفکر مشخصی نباشیم، اگر جهت دار و  هدفمند از زندگی چیزی نخواهیم، او نیز چیزی به ما نخواهد داد.

آدرس وبلاگ:

http://www.khod-shenasi.blogfa.com/

 

در آخر می توانید وبلاگ خودتون رو در قسمت نظرات معرفی کنید، مطمئن باشید ما بررسی می کنیم.


http://www.khod-shenasi.blogfa.com/

خدا شناسی را در این وبلاگ بیابید.
موفق و پیروز باشید

مرگ استاد:

امروز یک داستانی که خاطر من رو خیلی پریشون کرد برای شما تعریف می کنم:
صبح که بیدار شدم مادرم به من گفت که سجاد برو چند تا چیز برام بخر. منم گفتم چشم. برای خرید لازم بود که برم سوئیچ موتور رو از بابام بگیرم برای همین هم رفتم هنرستان. (بابام معاون هنرستانمونه)
راستش من چند سالی توی این هنرستان درس خوندم و کلی خاطره های خوش دارم که تا وارد هنرستان شدم همه اون خاطره ها برام زنده شد.
(بابام ساعت 6 صبح رفته بود سر کلاس) بعد کلی جستجو بالاخره بابام رو پیدا کردم و دیدم داره ریاضی درس می ده. بهش گفتم بابا کلید موتور رو می دی. گفت بیا این کلید ولی سجاد مواظب باش.
گفتم چرا. گفت معلم ریاضی سال اول هنرستانتون آقای
X
سوار موتور بوده که یک ماشین زده بهش و سرش به جدول خیابون خورده و چند روزی هم تو کما بوده و بعدش هم....
تا این رو شنیدم تمام وجودم ناراحت شد و توی یک لحظه تمامی خاطراتم با آن استاد عزیز که خیلی دوستش داشتم از جلوی چشمام رد شد. مرد عزیزی بود.
امروز منی که با موتور خیلی تند می رفتم و فقط لایی کشیدن تفریحم بود از دنده سه بالا نرفتم و فقط به معلمم فکر کردم.
استاد ریاضی مردی جوان بود، یک دختر 10 ساله داشت.
دوستان، خدا یک کار می کند به 1000 دلیل. و ما هزار کار می کنیم به یک دلیل. شاید یکی از دلیل هاش این باشه که نفر بعدی ما باشیم و هزار دلیل دیگه. عزرائیل خیلی به ما هشدار می ده ولی ما متوجه نیستیم، اعلامیه فوتی که توی کوچه می بینیم هشداری هست به ما و بسیاری دیگر.
اگر شما مرگ عزیزی رو نمی تونید فراموش کنید، دلیلش اینه که شما پیام اون حادثه رو متوجه نشدید. بهش فکر کنید حتماً می فهمید.
اگه شما دلیل دیگه ای در این کار خداوند می بینید می توانید در قسمت نظرات بطور آزاد مطرح کنید، با این کارتون به من کمک بزرگی خواهید کرد.
موفق و شاد باشید.